دعوت
پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» در ابتدا به صورت پنهاني بود. پس از سه سال
از آغاز بعثت، دستور آمد که:
«وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ[1]»
خويشان نزديک خود را از عذاب خدا انذار ده.
به
همين منظور، پيامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم»، از علي«سلام الله علیه» را
که آن روز سيزده سال بيشتر نداشت، خواست تا طعامي آماده كند و فرزندان عبدالمطّلب
را جمع کند تا با آنان سخن بگويد و آن چه از طرف خداوند، فرمان گرفته، به آنان
برساند. علي«سلام الله علیه» نيز درخواست پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» را
اجابت کرد و حدود چهل نفر از فرزندان عبد المطلب را دعوت کرد که در ميان آنان،
عموهاي پيامبر ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب نيز بودند. پس از آن که همگي غذا
خوردند، پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» رو به آنان کرده، فرمودند: اي
فرزندان عبدالمطّلب، به خدا سوگند، هيچ جواني را در عرب نميشناسم كه براي قومش
چيزي بهتر از آن چه من براي شما آوردهام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براي شما
آوردهام و خداي متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان
مرا بر اين امر، ياري ميدهد تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟
هيچ
کس پاسخ مثبت نداد جز علي«سلام الله علیه». پس پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»
فرمود: اين، برادر و وصي و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد[2].
در
بعضي از نقلها آمده است که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»تقاضاي خود را سه
بار تکرار کرد، امّا در هر بار فقط علي«سلام الله علیه» بود که پاسخ مثبت داد[3].
تا آخر، کمککار و پشتيبان وفاداري براي پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بود.
پی نوشت ها:
[1]. شعراء / 214.
[2]. . ن. ک: تفسير القمي، ج 2، ص
124؛ الأمالي (للطوسي)، ص 582؛ تفسير فرات الکوفي، ص301؛ تاريخ الأمم و الملوک، ج
2، ص 319؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص47؛E F الکامل في التاريخ، ج 2، ص
60؛ شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 210.
[3]. علل
الشرائع، ج 1، ص 165.